maryam diary



دلم میخواد تو ی شهر بزرگ گم شم.کسی منو نشناسه.من کسیو نشناسم.راه برم راه برم.گریه کنم.همه با تعجب نگام کننبا ی دامن بلند.زیر بارون بایستم و جیغ بزنم.فراموشی بگیرم.چیزی یادم نیاد.کی بودم.چی میپوشیدم.کیارو دوس داشتم.چن سالمه.کجا زندگ میکردم.شغلم چی بود.وسط خیابون میرقصیدم.انقدر راه میرفتم تا ب ی جنگل می رسیدم.شایدم دریا.با لباس میرفتم تو دریا.میخندیدم.شایدم غمگین بودم.تو جنگل گم میشدم.راه میرفتم.به ی کلبه میرسیدم.در میزدم.کسی جواب نمیدادمیرفتم تو میدیدم هیشکی نیسی چای داغ با طعم هلو رو میز بود.با ی کتاببا ی موزیک لایت.پا میشدم.برا خودم میرقصیدم.یکی از پشت بغلم میکرد.میترسیدم.میگفت ششش اروم باش.من تا ابد کنارتم.تا ابد عاشقتم.تا ابد ب حرفات گوش میدم.همیشه همیشه کنارتم.همین


بخشندگی خیلی سخته؟

وقتی احساس میکنی بخشندگی سخته سیندرلا رو در نظر بگیر.وقتی حس میکنی گذشت کردن سخته سیندرلا رو درنظر بگیر.اگه سیندرلا برمیگشت و کفششو برمیداشت هیچوقت سیندرلا نمیشد.راستش هر وقت کسی از من چیزی میخواد یا میخوام صدقه ای بدم یا با پولی که پسانداز کردم برای خودم نه و برای یکی دیگه چیزی بگیرم وقتی به این فکر میکنم که باید از چیزایی که دوسشون داری بگذری راحتتر میتونم ببخشم و از چیزی که دوسش دارم دست بکشم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آکادمی مهراز Melissa دنیای مسابقه حزب ايران کبير آذر98,موزیک,سرگرمی,عکس,فیلم,مد,کدپیشواز واقعیت سوسک زده ... زندگی من، قبلا حالا بعدا پرسش مهر 20 شرکت سرمایه گذاری سینرجیا