دلم میخواد تو ی شهر بزرگ گم شم.کسی منو نشناسه.من کسیو نشناسم.راه برم راه برم.گریه کنم.همه با تعجب نگام کننبا ی دامن بلند.زیر بارون بایستم و جیغ بزنم.فراموشی بگیرم.چیزی یادم نیاد.کی بودم.چی میپوشیدم.کیارو دوس داشتم.چن سالمه.کجا زندگ میکردم.شغلم چی بود.وسط خیابون میرقصیدم.انقدر راه میرفتم تا ب ی جنگل می رسیدم.شایدم دریا.با لباس میرفتم تو دریا.میخندیدم.شایدم غمگین بودم.تو جنگل گم میشدم.راه میرفتم.به ی کلبه میرسیدم.در میزدم.کسی جواب نمیدادمیرفتم تو میدیدم هیشکی نیسی چای داغ با طعم هلو رو میز بود.با ی کتاببا ی موزیک لایت.پا میشدم.برا خودم میرقصیدم.یکی از پشت بغلم میکرد.میترسیدم.میگفت ششش اروم باش.من تا ابد کنارتم.تا ابد عاشقتم.تا ابد ب حرفات گوش میدم.همیشه همیشه کنارتم.همین


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Charles دنیای رایانه Page No.12 گروه صنایع چوب پیرانشهر لیست تمام باربری و اتوبار های تهران John qglovesa گروه نرم افزاری تابش | Tabesh Softwar Group MorphiniX شناخت بذر